نبردهای ماد و آشور |
||||
یکی از مهمترین منابع شناخت مادها، سالنامه های آشوری است. آشوریان به دلیل حملات زیادی که به سرزمین ماد داشته اند، اطلاعات زیادی در مورد آنها را در لوحهای خود به ثبت رسانده اند. در زیر خلاصه ای از گزارش نبردهای آشوریان به ماد آورده شده که در سالنامه های آشوری ثبت شده است.
|
||||
![]() |
سرهای سوخته پیکره از جنس عاج – حسنلو- موزه ملی ایران |
![]() |
||
آشور به دریای برآمدن خورشید رسید (احتمالا دریای خزر). آشوریان می پنداشتند که وضع ایشان در پیرامون دریاچه اورمیه به اندازه کافی استوار است. آشوریان در سال بعد (820 پیش از میلاد)، لشکرکشی بزرگی علیه ماد به انجام رساندند. شمشی-اَدَد پنجم از کوه کولار گذشته هدایای پیشکش شده قبایل ماننا و ساکنان پارسوآ را گرفت و از سرزمین مسی گذر کرده به بخش بالای رود جغتو رفت. وی در این نقطه تعداد زیادی دام متعلق به مسی ها را تصرف کرد. این دام ها گذشته از دام های شاخدار خرد و کلان، خر و اسب، شامل تعداد زیادی شتر دو کوهان باختری نیز بود که به تازگی به خاک ماد آورده شده بود. (احتمالا این شتران را قبایلی که از آسیای میانه به آنجا آمده بودند با خود آوردند. ) آنگاه آشوریان به کوهستان گیزیل بوندا- که ناحیه کنار اورمیه را از سرزمین ویژه ماد جدا می کرد- روی آوردند و پس از آنکه نخستین دژ کوهستانی ناحیه گیزیل بوندا را به تصرف درآوردند، دو تن از پیشوایان گیزیل-بوندا، به قصد جلوگیری از حمله به سرزمینشان، تعدادی اسب بارکش و ارابه پیشکش کردند. اما پیشوای سوم آنان که دارای نام ایرانی پیریشاتی است و لوحه های آشوری وی را به عنوان پادشاه گیزیل-بوندیان می خواند، تصمیم گرفت پایداری کند. همه ساکنان گیزیل-بوندا در دژ وی که اوراش نام داشت گرد آمدند. اوراش و دیگر دژهای کوچک پیرامون آن به تصرف آشوریان درآمد و به گفته ایشان، 6000 مرد جنگی در پیکار کشته شدند و 1200 تن، به همراه خود پیریشاتی به اسارت درآمدند.
|
||||
|
||||
|
||||
سرانجام در حدود دهه دوم قرن هفتم پیش از میلاد، پادشاهی ماد از خراج دادن به سکاها رهایی یافت اما تجربه گذشته به هوخشتره آموخته بود که برای رسیدن به پیروزی، به سپاه سازمان یافته ای نیاز است. بدین سبب، هوخشتره به سپاهی آراسته مجهز گردید. هوخشتره بیشتر سرزمین جنوب و باختر دریاچه اورمیه را نیز به تصرف خویش درآورد و گویا ایالت پیشین آشور - پارسوآ - در این زمان زیر فرمان او درآمده باشد و ماناییان، وی را بعنوان پادشاه به رسمیت شناخته باشند.
صفینا، نواده حزقیا، فرمانروای یهودیه ای که سناخریب او را به پرداخت خراج تحقیر آمیزی مجبور کرده بود، سنگ گورنبشته دیگری برجای گذاشته برای مردمی که بارزترین میراثشان، نفرتی ابدی به همسایگانشان بود : |
||||
اطلس تاریخ ایران |
||||
منابع مختلف اینترنتی شامل ویکیپدیا |
||||