زندگی روزمره دنیای باستان | |||
مادر و نوزاد در دنیای باستانایران باستانیکی از پنج نیایش خرده اوستا بانو نیایش است که برای اردویسور ناهید خوانده می شود کسی که نطفه همه مردان را پاک می کند، کسی که زهدان همه زنان را از برای زایش پاک می کند، کسی که زایش همه زنان را آسان گرداند و کسی که همه زنان را چندان که باید در سر وقت شیر دهد. این موضوع در آبان یشت 9 هم تکرار شده است. در مهر یشت مهر کسی است که پسران بخشد. مجسمه از سنگ فیروزه - کرمان فرهنگ گیان 4 - زن در حال زایمان، سر نوزاد بیرون آمده است- موزه لوور - چشم از ترکیب صدف و مس ساخته شده است. پلاک مفرغی لرستان 900 تا 700 پیش از میلاد از زنی در حال زایمان - سر نوزاد بیرون آمده است. تصویر از حراجی کریستسز
|
|||
یونان باستاندر یونان و روم باستان نسبت به امروزه مادرها مدت طولانی تری به بچه ها شیر می دادند اما در روزهای اول تولد فرزندشان به آنها شیر نمی دادند زیرا عقیده داشتند شیر روزهای اول کیفیت خوبی ندارد. این رسم هنوز هم در خیلی از کشورها پابرجاست. سورانوس فیلسوف یونانی در قرن دوم میلادی می گوید شیر روزهای اول شبیه پنیر است و سخت هضم می شود و غذای مفیدی نیست. این شیر در بدن پر درد ساخته شده که خود بعد از زایمان مقدار زیادی از خونهای کثیف را دفع می کند. شیر روزهای اول همگن نیست و بوی بدی هم دارد. |
|||
دو مجسمه سفالی از مادرانی که بچه خود را در بغل دارند |
مجسمه سفالی از مادری که بچه در بغل دارد |
||
مجسمه مادر و فرزند از سنگ مرمر |
|||
ماکت سینه پر از شیر ساخته شده از گچ بر روی چوب برای مومیایی مادر- شیردهی یک مادر آنقدر مهم بود که این پوشش ها بر روی سینه او قبل از مومیایی شدن قرار می گرفت تا مطمن باشند مادر در دنیای بعد از مرگ قادر به شیر دهی است - مصر باستان |
|||
پوشش تابوت یک مومیایی متعلق به زنی جوان - سینه و صورت او طلاکاری شده اند. گچ رنگ شده بر روی تابوت سفالی - قرن دوم کیلادی - منطقه اخمیم- مصر باستان |
|||
یک شیشه شیر سفالی از دوره روم - مرجع تصویر بقراط در حدود 430 تا 420پیش از میلاد توضیح می دهد بچه چگونه درون رحم ماد تولید می شود و رشد می کند. او می گوید هوا چگونه وارد رحم می شود و از ترکیب تخمک مرد و زن بچه درست می کند و آنرا مانند خمیر نانوایی رشد می دهد ایده رشد بچه فقط از رشد خمیر در تنور نبوده است بلکه تجربه های کشاورزی نیز در تفکر رشد بچه درون رحم اثر داشته اند. بسیاری از افسانه های یونانی اولین آفریده ها را اولین بچه های زمین می دانند. برخی متون رومی رشد بچه در رحم را مانند رشد درخت دانسته اند که اول شاخه می دهد و شاخه برگ می دهد و دست و پا و انگشتان درست می شوند. در روم باستان تولد بچه های ناقص را تاثیر بیش از حد باز ماندن رحم مادر می دانستند و در نتیجه خون نمیتواند به اندازه کافی در آن بماند و بچه را رشد دهد. گاهی هم رحم بسیار کوچک باعث عقب ماندگی نوزاد می شد و مثال آن رشد یک خیار درون کوزه بود که خیار شکل کوزه را به خود می گیرد. اگر رحم خیلی کوچک باشد بچه مکان کافی برای رشد را پیدا نمی کند. مطابق متون رومی اگر مردی بخواهد پسر داشته باشد باید وقتی با همسر بخوابد که او درآخر دوره پریودش باشد یا روزهای اولی باشد که پریودش تمام شده است. اگر مرد دختر بخواهد باید وقتی همخوابی کند که زنش در اوج دوره پریود است و خونریزی دارد. به اعتقاد آنها مالیدن بیضه راست به زن باعث تولد دختر و مالیدن بیضه چپ باعث تولد پسر می شده است. این عقیده در متون اسلامی نیز دیده می شود. یکی از راههای تشخیص نازایی زنان در روم باستان مالیدن نوعی سنگ قرمز رنگ به چشم زن بود. از حالتی که سنگ می گرفت می فهمیدند آیا زن حامله می شود یا نه. روش دیگر این بود که زن در شب یک حبه سیر درون خود فرو کند. اگر صبح دهان او بوی سیر می داد زن می توانست حامله شود وگر نه زن نازا بود. آنها عقیده داشتند بالا و پایین زن توسط لوله ای به هم راه دارند و اگر این راه به دلیلی بسته باشد زن حامله نمی شود. بوی سیر نوعی تست این مسیر بود. |
|||
مادر شیریدراکثر فرهنگ های دنیا
اگر مادری قادر به شیر دادن نبود یا به هر دلیلی نمی خواست به بچه اش شیر دهد می توانست مادر دیگری را اجاره کند تا به بچه اش شیر دهد. کمک گرفتن از مادر رضایی هنوز در مرسوم است. انتخاب مادری که به بچه نوزاد کس دیگری شیر دهد خیلی مهم بود زیرا به گونه های مختلف در فرهنگ های مختلف بین این زن و بچه ارتباط برقرار می شد. در برخی از فرهنگ ها حتی مادر رضایی نوعی حق مالکیت بر بچه هم داشت. برای همین مادر رضایی را از برده ها یا خانواده های پایین جامعه انتخاب نمی کردند. از طرف دیگر پیدا کردن یک زن شیرده باید خیلی سریع انجام می شد چرا که بچه از گرسنگی می مرد و معمولا اولین فردی که وارد می شد مورد قبول واقع می شد. | |||
ظرف های شیردهی به کودکان |
|||
خدایان محافظ کودکان |
|||
در فرهنگ های مختلف خدایان گوناگونی برای محافظت از کودکان ساخته شده بودند و مردم به آنها اعتقاد داشتند. مثلا در مصر باستان بل یکی از خدایانی بود که از اسباب و لوازم خانه و از بچه ها محافظت می کرد. از خدایان محافظ بچه ها مجسمه های کوچک می ساختند و آنها را مانند آویز و گردن بند با بچه ها همراه می کردند یا در اتاقی که بچه می خوابید نصب می کردند تا بچه خانواده از بدی و بلا به دور باشد. حاثور هم یک ایزدبانوی مصری بود که یکی از کارهایش کمک به زنان در هنگام زایمان بود. او همچنین ایزدبانوی عشق هم بود. |
|||
مجسمه هوروس خدای محافظ بچه ها |
آویز بل خدای محافظ بچه ها |
||
مجسمه سفالی بل خدای محافظ بچه ها |
مجسمه های کوچک بل خدای محافظ بچه ها |
||
پایه های تخت بچه با طرح بل |
تاورت- خدای محافظ زنان باردار |
||
حاثور |
|||
در بین النهرین اعتقاد داشتند لاماشتو - لاماستو یک رب النوع شیطانی است که به کودکان نوزاد و هنوز متولد نشده حمله می کند و جان آنها را می گیرد. او دختر آنو خدای آسمان بود. زنان باردار و کسانی که بچه کوچک داشتند آویزهایی از لاماشتو به همراه دعا و جادو نگه می داشتند تا او را از خود دور کنند. لاماشتو سر شیر، پای عقاب و باد داشت. در برخی طرح ها، او بر خری سوار است و در یک قایق قرار دارند. |
|||
![]() |
![]() |
||
![]() |
![]() |
||
![]() |
![]() |
||
![]() |
|||
پازوزو شیطان دیگری بود که توسط باد جنوب غربی طوفان ایجاد می کرد. او با وجود هیبت ترسناکی که داشت برای انسانها خطرناک نبود. مطابق اساطیر او توانسته بود لاماشتو را شکست دهد برای همین نگه داری مجسمه او در اتاقی که نوزاد وجود داشت مرسوم بود تا لاماشتو را دور کند. |
|||
نایگامِشا خدای هندی است. او را هم خدای جنگ و هم نگهبان نوزادان و کمک رسان به عمل زایمان دانسته اند. این خدا که دارای سری شبیه سر بز و بدنی انسانی است، از قرن دوم پ م پدیدار شد و در سده سوم تا پنجم میلادی بسیار پرستش می شد. مجسمه های زیادی از او در شمال غرب پاکستان و دره رود گنگ کشف شده اند. متون سانسکریت اورا مذکر دانسته اند اما برخی مجسمه های سفالی او ا به شکل مونث نشان می دهند.
|
|||
هاریتی الهه بودایی |
|||
مجسمه های محافظ مادر و کودک |
![]() |
||
![]() |
جلوگیری از افتادن بچه |
||
در یونان باستان اولین وظیفه نو عروس در خانه شوهر تولید فرزند بود تا دارایی خانواده با مرگ شوهر به فنا نرود. زنان شکم به شکم می زاییدند تا از فشار روانی خانوادهشوهر خلاص بشوند. فشار روانی از طرف جامعه نیز وارد می شد زیرا هر قومی که تعداد بیشتری داشت در رای گیری ها قدرت بیشتری داشت و همه اقوام مختلف یونانی در داشتن پسر با هم رقابت می کردند متوسط هر خانواده دارای 5فرزند بود و به این تعداد باید نوزادان سقط شده یا مرده را نیز اضافه کرد. مثلا در سنگ نوشته ای در معبد اپیدائوروس نوشته شده آگامدا از کیوس، او در این معبد به امید داشتن پسر خوابید و خواب دید ماری روی شکمش خوابیده است. در نتیجه پنج بچه زایید. در داستان دیگری دختری به معبد می رود و تقاضای حامله شدن می کند. خدا موافقت میکند و از دختر می پرسد آیا او تقاضای دیگری هم دارد یا خیر و دختر می گوید نه. دختر حامله می شود و سه سال حامله می ماند. دختر دوباره به معبد می آید و از خدا ی پرسد چرا نمیزاید. خدا می گوید تو آرزویت حاملگی بود نه زایمان. بعد از آنکه زن از معبد بیرون می رود بچه اش به دنیا می آید. در قرن دوم میلادی مسائل مربوط به زایمان کمی از حالت جادو و جمبل و طلسم به مباحث پزشکی تبدیل شدند. مثلا از سورانوس اثری به جا مانده که از حاملگی و زایمان صحبت کرده است. |
|||
در دوره نبود بیمارستان در یونان، زایمان ها در خانه انجام می شد. با تجربه ها قابله بودند و پزشک زن وجود نداشت زیرا تحصیل فقط برای پسران فراهم بود. پزشکان مرد نیز معمولا در زایمان ها حضور نداشتند زیرا شوهرهای غیرتی یونان حضور مرد غریبه را در حین زایمان نمی پذیرفتند. خانه زائو پس از زایمان محلی کثیف به حساب می آمد. اگر پسر به دنیا می آمد یک شاخه زیتون و اگر نوزاد دختر بود گلوله ای پشم از در آویزان می کردند تا همه از کثیفی خانه مطل باشند و آنرا به بیرن انتقال ندهند تا صاحب خانه آنرا بشوید و تمیز کند. سورانوس در جیناکولوژی2.9.1 می گوید پرستار ایده آل باید رفتار مناسب داشته باشد، همدردی بداند، یونانی باشد و تمیز باشد. |
|||
سقط جنین و راههای رهایی از نوزاد ناخواستهدر دنیای بدون لوازم پیش گیری یونان باستان، بسیاری از حاملگی ها نا خواسته بودند. کلفتها و برده ها، دختران ازدواج نکرده و زنان خراب، بچه ها را می انداختند که پروسه بسیار خطرناکی بود. اگر شوهر زن حامله می مرد، زن حق نداشت بچه را بیندازد زیرا ممکن بود بچه پسر باشد و صاحب مال و ملک شوهر مرده بشود. |
|||
تا دوره جوانی پدر دخالتی در بزرگ کردن بچه ها نداشت. مادر و کلفتها بچه ها را بزرگ می کردند. اما قانون همه حق را به پدر می داد و این پدر بود که صاحب بچه ها بود و او بود که می توانست در مورد بچه ها تصمیم بگیرد. مثلا اگر پدری دختر نوجوانش را در رخت خواب کس دیگری می یافت اجازه داشت دخترش را به بردگی در بازار برده فروش ها بفروشد. | |||
منابع:
یشت ها – نشر اساطیر – تالیف استاد ابراهیم پور داود
دوره اموزشی سلامتی در دنیای باستان دانشگاه اوپن انگلیس حمید صدقی نژاد |